من و تنهایی و تقدیر ....
هییییی امیییییییر!!!!
چند وقت است که خودت را
و کبوترانِ دست آموزت را ...
هییییی امیییییییر!!!!
چند وقت است که خودت را
کبوترانِ دست آموزت را
و کتابِ اول دبستانت را
کنارِ بوته ی شقایق
به مقصدِ فتحِ مساحتِ ذوزنقه ای ترک گفته یی؟
وشاید علم جغرافیای دروغ؟
هوس کریستف کلمپ شدن داشتی؟؟؟
دیدی....
یانکی ها پیش از تو آنجا را تصاحب کرده بودند.
برگرد.....
انقدر هرس و جوش نخور ، ندو ، داد نزن....
هیسسسسسسسس!!!!!!
گوش کن............؛
باور جهان اینه.....
دنیا به فکر یازده دقیقه است....
فقط یازده دقیقه....!!!
تو در چه فکری؟؟؟
ای امیر نادان ، تو همیشه عقب بودی. اصلا عقب مونده بودی.
به عکس های بچگیت نگاه کن....
نگاه آن روزت با امروزت چه فرقی کرده!!!!
عریان از سوداها...
مثل رابینسون کروزوئه...
چنان که گویی کشتی هایت غرق شده اند...
هی امییییییییر
بغض های پنهانت که پیشتر در دل کاشته بودی،
سر به آسمان کشیده و طاق کرده است طاقتت را....
بی خیال پسر،
به ابرهای بالای سرت تو اون عکس نگاه کن....
و به دریایی که این روزها هر روز به دیدینش میری....
.
.
.
.
.
راستی ، یه لحظه فک کن.....
.
.
.
دنیای تو کمتر از یازده دقیقه هست...
به اندازه یک بالا و پایین کردن سیاهی مرکز چشمانت..... :)
پی نوشت: 11 دقیقه اشاره دارد به:
کتاب یازده دقیقه - Eleven Minutes اثر پائلو کوئیلو ، مترجم : کیومرث پارسای ، انتشارات نی نگار
در بخشی از کتاب چنین می گوید:
برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، 350 فرانک سوییس میگیرم. در واقع اغراق است. اگر در آوردن لباسها را حساب نکنیم و تظاهر به محبت و صحبت دربارهی مسائل پیش پا افتاده و لباس پوشیدن را، کل این مدت میشود یازده دقیقه رابطهی جنسی.
یازده دقیقه. دنیا دور چیزی میگردد که فقط یازده دقیقه طول میکشد. به خاطر این یازده دقیقه است که در یک روز 24 ساعته (با این فرض که همهی زن و شوهرها هر روز عشقبازی کنند، که مزخرف است و دروغ)، مردم ازدواج میکنند، خانواده تشکیل میدهند، گریهی بچهها را تحمل میکنند، مدام توضیح میدهند که چرا دیر آمدهاند خانه، به صد تا زن دیگر نگاه میکنند با این آرزو که با آنها چرخی دور دریاچهی ژنو بزنند، برای خودشان لباسهای گران میخرند و برای زنهایشان لباسهای گرانتر، به فاحشهها پول میدهند تا جبران کمبودشان را در زندگی زناشوییشان بکنند و نمیدانند این کمبود چیست. همین یازده دقیقه، صنعت عظیم لوازمآرایش، رژیمهای غذایی، باشگاههای ورزشی، پورنوگرافی، قدرت را میگرداند. و وقتی مردها دور هم جمع میشوند، برخلاف تصور زنها، اصلاً راجع به زنها حرف نمیزنند. از کار و پول و ورزش حرف میزنند. یک جای کار تمدن ما ایراد اساسی دارد ...
و در بخش دیگر چنین می نویسد:
" هر روز که می گذرد من بیشتر متوجه می شوم مردها چقدر موجودات ضعیفی هستند چه قدر بی ثبات،نا امن و غافلگیر کننده هستند ... چند تا از پدران دوستانم به من پیشنهاد عشق بازی داده اند اما من همیشه در خواست آنها را رد می کنم.اوایل از رفتارشان شوکه می شدم ، اما حالا فکر می کنم همه مردها اینگونه هستند."