پشت ِ پرچین ِ بی نامی

کاش پیش حقانیت حضرت حق نام نداشته باشیم ، اما بد نام نباشیم .... طوبا للغرباء

پشت ِ پرچین ِ بی نامی

کاش پیش حقانیت حضرت حق نام نداشته باشیم ، اما بد نام نباشیم .... طوبا للغرباء

آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

دهم اردیبهشت / ساعت هشت و نیم غروب


بیمارستان قدس اراک /

چهل روز از بهار میرفت...........................

زنی آبستن درد است و حامل یک جهان در شکم

و منتظر.....

برای ارتقا به مقام مادری.

اندکی بعد...

 زن آرام شد و صدای کودکی ضعیف حرمت سکوت را به بازی گرفت

یاد ندارم گریه اش از سر حسرت حضور بود یا شوق طلوع

اما امروز در سالروز آن حادثه!

که عده ای تهنیتش می گویند....

با پروانه ای در گلو بال زنان ؛ داریوش گوش میکند و زیر لب زمزمه:

هرچی دریا رو زمین داره خدا

با تمومه ابرای آسمونا

کاشکی میداد همه رو به چشم من

تا چشام به حال من گریه کنن

"عمر" رفته دیگه هیچوقت نمیاد

تا قیامت دل من گریه میخواد

قصهء گذشته های خوب من

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن


آره ....

 عمریست که حسرت دیروز را میخورم. دیروزهایی که همیشه زود دیر میشوند و من همه ی عمر دیر رسیدم.

خدایا ببخش که در حضورت چنین میگویم. اما.....................

                                                    تولدم مبارک نیست

sessizlik
۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تلقین....

این داروی شفا بخش صدها مرض.

و گاهی از دید من.......

دلیل ابهام آلوده ترین فجایعی که در کوچه و خیابان ساعت به ساعت رخ میدهند و می پرسی چرا و بعد آسمان

به ریسمان می بافی و دلیل می تراشی.

و او.......

وقتی هر روز و هر ساعت میشنود که سرشت و طبیعتش چنین است

آنگاه.............

اوهام برش میدارد که باید "حتما چنین باشم؛ که اگر نباشم مریضم."

و تلقین میکنند................

مادر ، پدر ، فامیل، دوست، کوچه، خیابان و کل جامعه و عرف منحوس همیشه حق به جانب............

و در نهایت چنین تربیت می شود که می بینی و می شنوی و می خوانی.

چرا؟؟؟

"زیرا همواره خوشمزه ترین سرگرمی انسان تربیت نشده جنسیت بوده است"

 و  اما ...........

برای درمانش نسخه ای می پیچند. بی ربط به مرض و مریض. نسخه ای برای طرف دوم ماجرا:

"پرندگان در قفس را دوست دارم، چون از گزند درندگان در امانند.

می خواهم پرندگان را مبحوس کنم.

کاری بزرگ در پیش است.

زیرا باید قفسی به بزرگی و بلندای آسمان بسازم"

برای همیشه!!!!

پی نوشت: در هیچ جامعه ای مردانش چنین شل و بی اراده تربیت نمی شوند که در اینجا می شوند و در هیچ کشوری به مردانش چنین بی حرمتی نمی شود که در اینجا میشود. به حکم همین تلقین هزار و اندی ساله با دلایل در خور و شان سوسمار یا کفتار و شاید یک وزغ ....و نه آدمها


پی نوشت: با نسخه گفته شده مخالف نیستم اما این فقط مسکن است. ویروس پا برجاست.


پی نوشت: نمونه ای از همین دلایل(تلقین ها) و توهین ها  ...>>> کلیک کنید 


sessizlik
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر