پشت ِ پرچین ِ بی نامی

کاش پیش حقانیت حضرت حق نام نداشته باشیم ، اما بد نام نباشیم .... طوبا للغرباء

پشت ِ پرچین ِ بی نامی

کاش پیش حقانیت حضرت حق نام نداشته باشیم ، اما بد نام نباشیم .... طوبا للغرباء

آخرین مطالب

فقط از تو همین مونده  ... 

 (: چ ـهــ ار :)

 

پی نوشت : 

۱.  تو شاد گوش کن :)

نه مثل من ... "تهران" حمید هیراد و "کجا باید برم" روزبه بمانی و "همخواب" چاوشی و "دلتنگی" ستار و  «صدایم کن» افتخاری بزرگ :)))

۲. .......

 

 

sessizlik
۰۴ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

دل پریشون باشه و ....

 

توی تــ ـهــ  ـرون باشه و ....

 

پی نوشت:

              برای ما 

                   همه ی روزها فراموش می شوند؛

 

                         به جز همان یک روز .....

 

که نشانی اش را به هیچ کس نگفته ایم.

sessizlik
۳۰ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

کجــا باید بـــرمــــ…

که یک شب فکرِ تو

منوُ راحت بـــذاره؟

 

پی نوشت: یه ماهی تو اکواریوم زار میزنه ...

 

 

sessizlik
۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیگر تمام شد ...

مرغ از قفس پرید!

ندا داد جبرئیل 

اینک شما و

وحشت دنیای بی علی

جز یا علی مگو و مدد از جهان مجو

شیطان نشسته در پس هر یــــــای بی علی

 

پی نوشت: فریاد می زد؛ ببینید و بشنوید!!!

کور و کر یم!

حوصله ی شرح قصه نیست....

sessizlik
۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا علیّ اِذا رَاَیتَ النّاسَ یَتَقَرَّبونَ الی خالِقِم بِاَنواعِ البِرّ،تَقَرَّب انتَ الَیهِ بِاَنواعِ العَقلِ،تَسبِقَهُم".

 

         ای علی،چون مردمان در تکثر عبادت رنج برند،تو در ادراک معقول رنج بر،تا بر همه سبقت گیری.

 

تمنا: باز باش ای بارگاه ماله کفوا احد؛ تا ابد...

 

 

sessizlik
۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیگر تمام شد ...

مرغ از قفس پرید!

ندا داد جبرئیل 

اینک شما و

وحشت دنیای بی علی

 

پی نوشت: می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود ........... شهر بی زهرا که مولا قابل ماندن نبود

            ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی ............ اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود

 

 

sessizlik
۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دهم اردیبهشت / ساعت هشت و نیم غروب

 

بیمارستان قدس اراک /

چهل روز از بهار میرفت...........................

زنی آبستن درد است و حامل یک جهان در شکم

و منتظر.....

برای ارتقا به مقام مادری.

اندکی بعد...

 زن آرام شد و صدای کودکی ضعیف حرمت سکوت را به بازی گرفت

یاد ندارم گریه اش از سر حسرت حضور بود یا شوق طلوع

اما امروز چهل سال پس از آن حادثه!

که عده ای از روی وظیفه و اندکی از روی محبت تهنیتش می گویند....

می بیند که خورشیدِ هر روزش از غرب به شرق غروب می کند.

بهتر شدن دنیای اطراف که هیچ ،

نورسیده ی امروزمان برای بهتر بودن دیروز خود سوگوار است.

 

خدایــــــــــــا مددی.... 

روز دیدارمان heart که هر روز نزدیک تر می شود

شرمنده ات نباشم که چرا چشمم کور است و جانم رسوا و عمرم رد شده و تولدم مبارک نیست.

 

پی نوشت: خوش به حال مردان  بی ادعا

نه این که رفتند.

عرضه رفتن داشتند.

 

پی نوشت: قلب بالا کلیک پذیر است.

 

sessizlik
۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگــــرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم

 

آنکه حرف دلـــــــش را نگفت ، من بودم

 

دلــــــم برای خـودم تنگ می شود ، آری

 

همیشه بی خبر از حــال خویشتن بودم

 

نشد جــــواب بگـــــــیرم ســلام هایم را

 

هــــر آنچــــه شیفته تر از پی اش بودم

 

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟

 

اشاره کنم انگار کـــــــــــــــوه کن بودم

sessizlik
۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۴۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
 
بگویم مَـــرد و مَردانه
 
توکلتُ علی الحیـــــــ ـــــــــــ ـــــــدر
 
sessizlik
۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اشهدُ اَنَّ نفسُ النبیَ صــــراط المستقیم.

و اشهد اَنَّ ...

قصه ی حَبلُ المتین و اصل آیین و فرع دین ، عشق ِ بارگاه ماله کفواً اَحد باشد.

 

پی نوشت: فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ الله عَلَى الْکَاذِبِینَ (آل عمران / 61)

 

sessizlik
۰۸ مهر ۹۴ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

فکر کنم حدودا 20 سال پیش بود.

معلم ادبیات در درس جدید گفت: "بچه ها گوش کنید ، درس امروز درباره حروف اضافه هست.. حروف اضافه حروفی هستند که به تنهایی معنی ندارند و وفقط ارتباط بین دو کلمه را بیان می کنند. مثل با ، در ، تا ، از ، اندر ، بر ، و ..."
 
روزگار گذشت و چرخید و درس داد و فهماند
که برخی حروف اضافه ، در زندگی هم اضافه اند. باید حذف شوند تا زندگیت رنگ پیدا کند
باید حذف شوند تا احساس شرم نکنی.
باید حذف شوند که زندگی کنی 
که دروغ نباشی...
که باشی...
که معنا پیدا کنی...
یا حداقل خودت معنای جدیدی بهشان بدهی. معنایی مثل بی
بی نهایت ، بی مکان ، بی زمان ، بی نقطه ی پایان و ...
 
و بی " تا "
 
و " تا " حرف اضافه ای است با معنایی دیگر ، حرف اضافه ای پر از معنای نامردی.
 
 
sessizlik
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سال 23 هجری

جلسه ای با حضور شش نفر از بزرگان و یک سوال از آبروی خدا.

آیا به روش دو نفر پیشین و این کتاب عمل میکنی؟

سکوتی کوتاه به اندازه یک پلک زدن و نگاه به آسمان و عبور از همه ی رنگهای دروغین ....

.

.

.

.

.

.

گاهی لحظه ها و خالق آن بوی ابدیت میدهند

 

پی نوشت: آهای نیچه ، تاریخ خوندی اما کور بودی و خدا را روی زمین ندیدی! 

خدا هیچ وقت نمیمیره حتی اگر فرقش شکافته باشه.

 

اعتراف: قدیم ترا ، اون وقتا که کمی آدم تر بودم  ، فکر میکردم اگر من هم در موقعیتهای مشابه سال 23 هجری قرار بگیرم خیلی راحت میتونم چشمامو از چیزی که میخواد با دروغ  نتیجه بشه ببندم و از لبه تاریکی بگذرم....... راحت بگذرم.

نمیدونم ، شاید اون روزا که کوچه دلم گاهی بوی باران میداد میتونستم اما ....

اما روزگار گذشت و گذشت در زمانی نه چندان دور ، من ِ پر ادعای ِ هیچ را گذاشت در مرز انتخاب.

و من ....

لحظه ای درنگ و همه رنگ!

 

خدایا شکرت که همیشه موقعیتهای رو پیش میاری که بفهمم و بیشتر باور کنم باور همیشگیم رو ------> کلیک 

 

sessizlik
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْکانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَِْ الْوُثْقی

پی نوشت: رمضان برای تو فرخنده شد که رستگارترین خلق خدا شدی ...... از ازل تا به ابد. 

                                                       و برای ما ، بعد از تو حتی قدر هم مبارک نیستـــــ.....

sessizlik
۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قفس حتی اگر به بلندای آسمان باشد ، برایم تنگ است

وقتی فضایش محدود شده با میله های ِ نامساوی ِ بدشکل  ِ "وظیفَــــمه" باشد.

بی دوست داشتن هیچ چیز زیبا نیست حتی ...

                                                     حتی  نمازم....

 

sessizlik
۲۲ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دهم اردیبهشت / ساعت هشت و نیم غروب

 بیمارستان قدس اراک /

چهل روز از بهار میرفت...........................

زنی آبستن درد است و حامل یک جهان در شکم

و منتظر.....

برای ارتقا به مقام مادری.

اندکی بعد...

 زن آرام شد و صدای کودکی ضعیف حرمت سکوت را به بازی گرفت

یاد ندارم گریه اش از سر حسرت حضور بود یا شوق طلوع

نمیدانم!

اما 35 سال بعد از آن روز بزرگترین امیدم ، حس ِ سایه ی توست خدای خوبم....

 من که نبودم و خواست ِ  بودنم نبود.

هر چه هست لطف توست. خدایی ِ توست. 

همه ی خوبیها از تو و هر چه نادرست و کژ از من

از نادانی و جهلم ، از هواپرستی و سستیم ،  از اینکه نباید این باشم و هستم.

خدایا ، نه اینکه در سایه ی حکمت و مصلحت تو بخواهد جغد ناامیدی بر بام خاطرم پرکشد ، 

نه هرگز... 

با این همه سرافکنده از محضرت طلب بخش میکنم که چنین میگویم!

اما تا اینم که هستم 

                                        تولدم مبارک نیست 

 

sessizlik
۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مهربانترینم ...

قلبم که دریا نیست!

نیم کاسه ای آب ...

و این همه انتظار

از خودم و تو از من...

بالایی گفت انصاف نیست!

میانه ی چپ گفت: هیسسسس! محکمه اینجاست.

فرشته ای گفت: "هیچ وقت نمیگم: چرا! چرا ندارد. تو این دنیا ، با یه دردایی فقط باید مدارا کرد".

اما ....

نه درد نبودن و نرسیدن

نه درد نداشتن و دوست داشتن

نه درد ِ کشیدن و غربت!

اینها که دردی نیست! شاید قلقلک

درد ، درد ِ "ای کاش" است.

درد چشم انتظاری. و معجون دور بودن  و رخت شور خانه ای در دل.

و از همه مهمتر

که تو خدا باشی و و این همه ابصر و اسمع و ارحم و  ...

و من این همه جهول و خاکستری.

 

پی نوشت: شب شعر ِ نامهای قشنگ تو ، در قلب خاکستری من مثل آسمان کویر و شهر کوران.

پی نوشت: امتحان کردم ببینم "سنگ" می فهمد تورا ---- از تو گفتم با "دلــ" ـم ، کوتاه امد ، گریه کرد.

 

sessizlik
۲۵ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
عشق یعنی ذکــــر نامــوس خدا
یا ع ل ی گفتن به زیر دست و پا

عشق یعنی جلوه ی صبـــر خدا
شرم ایوب نبی از مُـرتضیـــــــــــ


sessizlik
۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

باور کن بزرگ شدن به ادای بزرگی دراوردن نیست.

تو بزرگ شو ، بزرگی خواهی کرد  حتی اگر نخواهی ...


پی نوشت: چقدر بدمنظره هست ، چیزی که نیستی را نمایش بدهی که هستی.

پی نوشت: الحاقیه به پست 28 بهمن 91 ----> کلیک 

sessizlik
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مدتیه در نماز و قنوت ِ خیالم پر از ربنای ِ آرزوی ِ صدای بارانم.

 

پی نوشت: به پایان هیچ راهی نمی اندیشم. آنان که دستم را رها کردند "ترس" از انتها داشتند.

سر این قصه درازست است. دراز  مثل "تا" نداشتن ِ دوست داشتن صدای باران. مثل داشتن حس ِ غریبی در غربت و خانه.

 

sessizlik
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مجال

بی رحمانه اندک بود و

واقعه

            سخت

                        نامنتظر...


درخواست:

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی

همت کن و بگو ماهی ها

حوضشان بی آب است.

حوضشان بی آب است.

 حوضشان بی آب است.

 حوضشان بی آب است.

پی نوشت: کلیک
پی نوشت: کلیک


sessizlik
۱۲ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گناهانــم را دوست دارم

بیشتر از تمام کارهای خوبی که کرده ام،

می دانی چـــــــرا؟

آنها واقعی ترین انتخاب های منند ...

sessizlik
۰۳ آبان ۹۳ ، ۰۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کسی که نشسته است

همیشه "خسته" نیست

شاید جایی برای رفتن نداشته باشد

کسی که نشسته است

شاید "خسته" باشد

شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد ....

 

پی نوشت: بــرای دیدن تو آسمان خم می شود اما .....  برای من کلاهش را ، مترسک برنمی دارد 


sessizlik
۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۷:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به نظرم زیباترین پست هام  - والبته نامه ها و ایمیلها ، اسمس ها ، حرفها ، گفته ها و "کارها" - اونایی هستند که بدون هیچ فکر و روتوش و ویرایشی مینویسم و انجام میدم و آخرسر تصمیم میگیرم نفرستم و نگم.


sessizlik
۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۳:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدایا شکرت به خاطر تمام  روزهای زیبایی که داشتم و از من گرفتی (یا گرفتند ، یا گرفتم!)

.

.

.

.

.

.

شاید چون لیاقتش را نداشتم.


پی نوشت: خوشا آنان که الله یارشان بی



sessizlik
۱۳ مهر ۹۳ ، ۱۷:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یادم باشه که لحظه های آخر
اون موقع که خاک داره صدام میزنه
وصیت کنم:
که نه کسی قران برام بخونه که هرچی از قرآن به من رسید وقت زنده بودنم هست
و نه مداح ِ خوش صدای شهر از خوبیهای نداشته ام برای اقوام و دوستان و آشنایان بگه و الکی مهربونم کنه!
فقط یکی پیدا بشه ، میکرفون دست بگیره و داد بزنه:

در حیرتم از مرام این مَـــــردم ِ پَست
این طایفه زنده کشِ مُــــــرده پرست

تا هست به ذلت بکُشندش به جفـا
تا رفت به عــزت ببَرندش سر دست

sessizlik
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز 

توی جاده ی اصفهان 
خشکی دشت ِ بی آب و علفش همون قدر تو ذوق میزد
که کویر دل مردابیم
از خودخواهی من و  فراموش کردن حس حضورت در زندگی.
با این همه خشکی دل و قحطی ایمان 
دلم چقدر برات تنگ شده.
من که میدونم همیشه و همه جا تو به داد من رسیدی 
من که میدونم هر چی تو زندگی به دستم رسید در اون همیشه و همیشه دست و حمایتت مثل خورشید روشن بود
من که میدونم تو زندگیم اگر یه چراغ روشن باشه فقط چراغ مهربونی توست
من که میدونم تو سختی های زندگیم جز تو جان پناهی ندارم
و تو میدونی اگر منو به حال خودم رها کنی ، باز هم تو را فریاد میزنم:
خدایی مثل تو از کجا بیارم؟!
.
.
.
حالا با توام
حرمت نگهدار دلم ، گلم 
که این اشکها تمام ثروت من است. به جای نااهلش نچکد و به چیزی الوده نشود.
من خیلی فقیرم .....
با این همه "من" فقیرتر ...
 
sessizlik
۰۵ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

به آسمان مینگرم.

              به امید شکار ماهــ تیر در کمان می گذارم....

              شق القمر شده است.....

               تیر از چله رها میشود. اما...

               .

               .

               .

               .

               .

              گمان کنم شهید می شوم.

 

پی نوشت: خدایا بیش از همیشه محتاج توام و تو بیش از همیشه تنهایم گذاشته ای.

 

sessizlik
۲۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

همه صیدها بکردی ، ــهله میــــ  ــــر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

همه غوطه‌ ها بخوردی ، همه کـارها بکردی
منشین ز پای یک دم ، که بماند کار دیگر

همه نقدها شمردی ، به وکیل ، درسپردی
بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بنماند هیچش الا هـوس قـ ـمـ ـار دیگر
بنماند هیچش الا هـوس قـ ـمـ ـار دیگر
بنماند هیچش الا هـوس قـ ـمـ ـار دیگر
بنماند هیچش الا هـوس قـ ـمـ ـار دیگر

 

پی نوشت: هییی پسر ، اسم رمز فراموشت نشه ، ط ـالِ ـع اگر مدد دهد ...

sessizlik
۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
دوره ی ارزانیست...
شرف اینجا ارزان...
تن عریان ارزان...
و دروغ از همه چیز ارزانتر...
و چه تخفیف ِ عجیبی خوردست قیمت هر انسان...
دهان دختر زیبا تهی ز دندان شد...
که جرم هر شکسته دندان بهای یک نان شد...
هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست...
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست...
و کسی از  خود نپرسید چرا ایمان نیست...
و من ِ ساده در این اندیشه...
چه زمانی شده است!
چه زمانی شده است!
که بغیر از 
انسان
هیچ
چیز
ارزان 
نیست!!!
 
پی نوشت: مردان ، بابت حراج و فروش تنشان ، پول هم میدهند --------> زنها باهوشترند.
پی نوشت: ارتباط فریاد به خاطر نبود سیمان ، و نایاب شدن نان با برهان خلف قابل اثبات است. 
پیشنهاد به وزارت اموزش و پرورش: این روزها چوپان دروغگو را به عنوان قهرمان ملی معرفی کنید. هرچند دلم برای چوپان دروغگو می سوزد. تنها یک دروغ گفت و رسوای عالم و ادم شد ولی بعضی ها ....
پی نوشت: شاعر فراموش کرد شاه بیت ارزانیها را ، قضاوت را نگارش کند. قضاوت از دروغ هم ارزانتر. قضاوت بدون داور. قضاوت بدون دانستن واقعیت. قضاوت ماهی از خشکی ِ بیرون ِ برکه. 

sessizlik
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دهم اردیبهشت / ساعت هشت و نیم غروب

 بیمارستان قدس اراک /

چهل روز از بهار میرفت...........................

زنی آبستن درد است و حامل یک جهان در شکم

و منتظر.....

برای ارتقا به مقام مادری.

اندکی بعد...

 زن آرام شد و صدای کودکی ضعیف حرمت سکوت را به بازی گرفت

یاد ندارم گریه اش از سر حسرت حضور بود یا شوق طلوع

اما امروز در سالروز آن حادثه!

که عده ای عزیز تهنیتش می گویند....

به 365 روز رفته نگاه میکند و جز چند تجربه تلخ روز خوشی به یاد ندارد.

به روزهایی که می توانستند سرود روشن باران باشند و دریای غزل

و همه شد دل ِ طوفان ِ نا امیدی و ناباوری و ...

بسان دفتر ناخوانده و از راه سفرش جا مانده 

.

.

.

.

خدایا ، آن روز که خاک غربت از دنیا و قرب تو بر سرم کشند 

آن روز که فرشتگان پرسشت فرود آیند و  بپرسند 

جوانیت را چه کردی؟

چون پسته دهان بسته ، لال خواهم بود.

خدایا ، در این فرصت مرا با خویش مگذار ....

که باز هم  حسرت دیروز را میخورم. دیروزهایی که همیشه زود دیر میشوند و من همه ی عمر دیر رسیدم.

خدایا ببخش که در حضورت چنین میگویم. اما.....................

                                             تولدم مبارک نیست

 

پی نوشت: امسال تمام دلخوشیم فقط همین 13 هست. فاصله حضور کوچک من تا حضور بی نهایت و مبارکت.

ببخش ؛ 

که کنار وجودت کی من ، من  باشم که پیش تو هیچم و سایه ی هیچ. 13 بعد از حضورت هیچگاه نحس نبود. 

sessizlik
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر